Post birthday trauma
نه انسانی زاده شد
نه زیستنی تن به شادی داد
صحبت از قهوه و چای و کیک و سیگار بود
مستی از بوی تن تو، بوی خوب عرق تازه بر پیشانی ات
که نمی گذاشت نقاشی ناخن هایت خشک شود.
ما دو تن بودیم
تن ها چندین
و نشاط را به اندازه ی بشقاب کوچک کیک هامان
هر یک قسمتی
سهیم شدیم.
باری بهار دیگر عمرم شروع شد
با تو و عشق گرم تابستانی ات
و این سوال سپید سرد
که چرا بعد از این نوروز
همیشه پاییز می دمد.
۲ نظر:
خوندم
خوب بود به نظرم
siavash in aaali bood, fogholaade !
ارسال یک نظر