شبانه به ایستگاه رسیدیم
به زمین فرمان ایست دادیم
و بر مقبره خویش، مزین به مدفوع خوک، گریستیم
تا شکارچیان
سر ما را بالای شومینه هایشان بگذارند
و زمین
کماکان
گستاخ
بچرخد.
ما خیال کردیم به ایستگاه رسیده ایم
آن جا
آسمان کبوتر های خونین منقار بود
و زمین می چرخید با صدای آسیابی که استخوان ما را می سایید.
شبانه به راه افتادیم
اگر اشتباه نکنم
ایستگاهی در کار نبود
به جایی رسیدیم که زمین نمی چرخید و آسمانی نبود.
بیدار شو!
هم رزم!
ایستگاه آن طرف میدان مین است!
از خواب و میدان گذشتیم
ایستگاهی نبود
زمین می چرخید و شب، شب نبود
خورشید بالای سرمان.
شبانه خفته بودیم و
خواب ایستگاه را دیده بودیم
شبانه در خواب مرده بودیم.
به زمین فرمان ایست دادیم
و بر مقبره خویش، مزین به مدفوع خوک، گریستیم
تا شکارچیان
سر ما را بالای شومینه هایشان بگذارند
و زمین
کماکان
گستاخ
بچرخد.
ما خیال کردیم به ایستگاه رسیده ایم
آن جا
آسمان کبوتر های خونین منقار بود
و زمین می چرخید با صدای آسیابی که استخوان ما را می سایید.
شبانه به راه افتادیم
اگر اشتباه نکنم
ایستگاهی در کار نبود
به جایی رسیدیم که زمین نمی چرخید و آسمانی نبود.
بیدار شو!
هم رزم!
ایستگاه آن طرف میدان مین است!
از خواب و میدان گذشتیم
ایستگاهی نبود
زمین می چرخید و شب، شب نبود
خورشید بالای سرمان.
شبانه خفته بودیم و
خواب ایستگاه را دیده بودیم
شبانه در خواب مرده بودیم.
۵ نظر:
شعر قشنگیه.خیلی.
سلام
"يكشنبه غمگين" شما را به پيشنهاد خانم "روانیپور" میخواهیم در وبلاگ "كولیها" منتشر كنیم.
در صورت موافقت نظرتان را اعلام کنید.
در ضمن نام و یا نام مستعارتان را جهت درج در زیر متن مورد اشاره برای ما بنویسید.
khili khoob bood:D
memento
میدانی یک گزارش را که خواندم یاد نیچه افتادم و .... به روز و بهروز باشید ارادتمند عمو
ارسال یک نظر