۱۳۸۷ بهمن ۲۰, یکشنبه

من و دانش گُه

لازمه ی موفقیت: شناخت خود و جهان پیرامون:

1- تفاوت چگونه دیدن و چه چیز را دیدن = توجه به خطا های شناختی
2- پاسخ به یک سوال: من به کدام دنیا تعلق دارم؟

این ها را استاد روی تخته نوشته بود. بعد از 5 سال درس خواندن در دانشگاه، این ترم که ختم تحصیل من است باید درس اندیشه اسلامی بگذرانم.
جلسه ی اول است و جو مزخرفی بر کلاس حاکم است. حس می کنم میان 40 نفر بسیجی نشسته ام. استاد کلاس جوان سی و چند ساله ای به نظر می رسد با لباسی خیلی معمولی و ریش ستاری. رشته ی کلام را بدست گرفته و مدام تکرار مکررات می کند. در مورد دانش و بینش حرف می زند و اکنون صحبت هایش رسید به عشق. می گوید:"دوست عزیز! بالاخره باید یک روز عاشق بشوی وگر نه زندگی ات هیچ ارزشی ندارد و باید اضافه کنم که عشق خاکستری است."
سپس از ما می خواهد ارتباط 4 واژه را باهم پیدا کنیم: آگاهی، مطلق نگری، آسیب پذیری، موفقیت.
وی همچنین معتقد است سریال شب های برره مهران مدیری بهترین برنامه ی طنز تلویزیون بوده و به نظر او ببره فضای ذهنی ایرانیان است. مثل اسپند روی آتش می پرد تا به ما بفهماند که مطلق نگر نباشیم و اینکه "هنر نزد ایرانیان است و بس" محصول ذهن تک بعدی است. البته من جایی خوانده بودم که واژه ی بس در این عبارت معنی "بسیار" می دهد.
الآن یکی از دانشجو ها از او خواست تا اسم کتابی که از آن نقل قولی کرده بگوید. او مخالفت کرد و گفت:" لزومی ندارد همه اسم کتاب را بشنوند چون همه نمی خواهند". بعد از آن هایی که از جو کلاس ناراحت هستند خواست درس را حذف کنند.
اسمش را می گذارم آقای خاکستری چون مدام از این واژه استفاده می کند.
"تعریف دنیا: دنیای هر کس مجموعه ای است از باور ها، نگرش ها، اهداف، آرزو ها، علایق، سلایق و خلاصه عبارت است از دریچه ی نگرش هرکس به جهان هستی."
خدا رحمت کند مارکس را!!! که گفت:" هر آن چه سخت و استوار است، دود می شود و به هوا می رود، هر آن چه مقدس و آسمانی است، پست و دنیوی می گردد."
حالا کلاس وارد مرحله ی جدیدی شده که هر خری از هر طویله ای عرعری می کند. من تلاش می کنم جلوی خنده ی فزاینده ای را بگیرم که به خاطر اضحار فضله ی هم کلاسی هایم است و در عین حال از خود بالا بینی خودم، حس بدی پیدا می کنم.
استاد می فرمایند:" تفاوت دنیای جدید با دنیای قدیم:
دنیای قدیم: روستا جهان بود، ندانستن هم مفید بود هم ممکن و هم دلپذیر
دنیای جدید: جهان روستاست، ندانستن نه ممکن، نه مفید، نه دلپذیر."

بر خلاف نظر او، معتقدم هر رفتاری را می توان با آموزش صحیح به صورت هنجار در آورد. مثلا حمام رفتن مکرر و استفاده از دئودورانت. گندش بزنند: بوی ترشیدگی عرق کلاس های عمومی حالم را به هم می زند.


۶ نظر:

ناشناس گفت...

امیدوارم امثال تو هر چه زودتر یا نابود بشن یا از این کشور برن بیرون

ناشناس گفت...

kelashaye omomi nesfe omr mikone adamo, ya bayad to gooshet ye chizi bokoni ke nashnavi ya inke dahaneto va koni harchi mikhay begi, vali behtarin rah khabe:D
ajab commentiam vasat gozashtan :O!!!!!!

ناشناس گفت...

:-D سیاوش نابود میشی به زودی

ناشناس گفت...

در ضمن از این پیغامت خوشم اومد

ناشناس گفت...

احوال شما؟
خوبید؟

ناشناس گفت...

nafare avali ke comment gozashti, omidvaram afradi mesle to az roo zamin bardashte shan.lotf kon az in mamlekatam biroon naro chon kelas omumi ha bedoone amsale shoma safaee nadare