۱۳۸۶ اسفند ۲۵, شنبه

دنیای قشنگ نو

خوبم. خوشم. مستم. نمی فهمم.
مولکول های فلوکسیتین در معده ام شکسته می شوند و وارد خونم می شوند و من به جرگه ی انسان های عادی برمی گردم.
دیگر خودم نیستم. خود قبلی را می گویم.
حالا اینجا نشسته ام و می خواهم متنی در نکوهش افسردگی بنویسم.
از وقتی افسرده نیستم...
همه مرا بیشتر دوست دارند.
حتی تو.
و این یعنی این که ما در دنیای قشنگ نو زندگی می کنیم.

۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

سلام، خداحافظ


او بود
با تمام لبخند ها برای عکس ها
با تمام صدایش، طنین نه چندان با شکوه شادی
با تمام خاطراتش
که خاطری آزرده داشت ...
من از که سخن می گویم؟
نپندار که حرف از رفیقی است شفیق
یا خویشی بس آشنا!
سخن من تنها از یک انسان بود
از هر انسان که بود
و اکنون که نیست
تمام لبخند ها و صدا ها و خاطرات مشترکمان را
فراموش کرده ایم.

۱۳۸۶ اسفند ۱۳, دوشنبه

Depression


UNHAPPINESS, sadness, melancholy, melancholia, misery, sorrow, woe, gloom, despondency, low spirits, heavy heart, despair, desolation, hopelessness; upset, tearfulness; informal the dumps, the doldrums, the blues, one's black dog, a (blue) funk; Psychiatry dysthymia.

Whatever it is, it's not good.