۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

مردی در زمان

مردی در انتهای تمامی ساعات ایستا
ایستاده است
مردی که به واخواهی مرگش آمده
مرگی که در تکرار چندین هزار ضربه ی ساعت
صدای ضربانش به غفلت نیش کژدمی بی هوش
در گوش هیچ کس
فروریز آوار استخوان های خرد گشته به آهنگ تیک تاک
از پتک آهن عقربه ی لحظه گرد 
نجوای خامش یک آواز
نیست.
مردی در ابتدای تمامی ساعات پوچ
پوچیده می شود.