۱۳۸۷ شهریور ۲۳, شنبه

با ران


باران بر ران باریک تو می بارد
من نم می کشم بوی نا را
ناراحتم از این که سقف خیس شده
و پنجره تمیز
میز ایوانمان دیگر برای چای عصرانه بسیار خسته است
من خیس می شوم
و سقف و پنجره با میز ایوانمان
- که پایه هایش ران های توست-
کنار شومینه
خشک می شوید
خشک می شوید.


۴ نظر:

ناشناس گفت...

نمیشه مستقیم به خودت گفت دلیلشم نمی دونم اما گاهی با خودم فکر میکنم چرا از افسردگی لذت میبریم تفریحه مگه؟
دنبال یک پزشک گشتن مثلا واسه اون چیزی که میدونی
نمی دونم شاید بهتره یک بار آتیش بزنی خودتو بسوزونی دوباره از خاکستر شروع کنی اما به شرطی که بعدش مویه نکنی که اتیش سوزونده تورو
شروع کن
فقط واسه این پیفام نبودا واسه کل سیاوش بود

ناشناس گفت...

yek seri kalamat hastand ke to matnaye to khili be kar miran, mesle khaste.
shayad baraye taiide harfe ali bood ke ino goftam.
vali in matn jenase ghashangi dare.

ناشناس گفت...

همین باران چاشنی پاییز است که به قول همین انسان ، همیشه بعد این نوروز پاییز می دمد... چرایش را نمی دانم .. اما می دانم آسمان هم چرا ندارد ...

ناشناس گفت...

همین باران چاشنی پاییز است که به قول همین انسان ، همیشه بعد این نوروز پاییز می دمد... چرایش را نمی دانم .. اما می دانم آسمان هم چرا ندارد ...
رنج قوی تراز می و مشروب است ..