۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه

20 ساعت خواب و ژیژک و کتاب بروس فینک

زمان بندی خوابم به شدت به هم ریخته است. بدون هیچ مشکلی می توانم 3 روز بیدار باشم اما وقتی بخوابم بدون هیچ مشکلی 20 ساعت می خوابم. شاید به خاطر دارو های جدیدم باشد. به هر حال چون فرقی در زندگی ام ایجاد نمی کند برایم اهمیتی هم ندارد چه اگر فرقی هم ایجاد می کرد باز هم بی اهمیت بود. تنها چیزی که فکر می کنم این روز ها برایم اهمیت حیاتی دارد اتاقم است. کتاب بروس فینک در مورد روان کاوی و مستند ژیژک در باره سینما و بقیه ی فیلم ها و کتاب ها. از اتاقم بیرون نمی روم مگر برای بعضی کلاس های دانشگاه و خوردن یک فنجان قهوه با یک دوست یا دود کردن یک نخ ماریئونا یا سیگار معمولی. چهارشنبه روانکاوم را می بینم ولی الان حتی اگر در حالت احتضار روحی هم باشم به او دسترسی نخواهم داشت. کما اینکه چند روز پیش برای اولین بار در عمرم دچار تشنج شدم. بگذریم که خیلی لذت بردم و حدس می زنم مدتش کوتاه بود و می دانستم از عوارض دارو هاست ولی دوست داشتم با روانکاوم حرف می زدم. هر چند شاید به زودی تصمیم بگیرم او را عوض کنم ولی در حال حاضر روان کاو من اوست. اگر بخواهد کلی گویی و نصیحت کردنش را ادامه دهد حنما عوضش می کنم. ولی دوست دارم پیش از آن عکسی از او داشته باشم تا فراموشش نکنم. شاید او هم مثل منشی هیتلر پس از مرگ من اصرار بزرگی را برای جهانیان افشا کند.
می خواهم از همه ی علاقه مندان به روان کاوی عذر خواهی کنم چون روند ترجمه ی کتاب فینک خیلی کند پیش می رود و ممکن است هیچ گاه ترجمه نشود که خیلی اهمیتی هم ندارد ولی خوب به قول سارتر اخلاق زاده ی هر لحظه است. و در این لحظه این عذر خواهی اخلاق بود اما در این یکی لحظه - یعنی شاید یک ثانیه بعد - دیگر اخلاق نیست، حتی ضد اخلاق شده به نظرو اما حذفش نمی کنم تا به عنوان یک سند تاریخی بماند و بعدا فلان کس نگوید که فلانی خود سانسوری می کرد.
از طرفی دنبال آدرس یا تلفنی از ژیژک هستم. می خواهم یک معامله با او بکنم. من به او لهجه ی آمریکایی کالیفرنیا را یاد می دهم و او به من روانکاوی و فلسفه. فکر می کنم قبول نکند. به هر حال انسان های بزرگ هم در زندگی اشتباه می کنند.

۱ نظر:

S گفت...

tashanoooooooj????????