۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

آقای تبریزی! شما یک دزدید!

وارد خانه که شدم دیدم تلویزیون روشن است و صدای گرم بامداد می آید. غزلیات شمس. فکر کردم یکی از کانال های ماهواره برنامه ای در مورد بامداد پخش می کند اما یک لحظه جا خوردم!
شبکه ی 3 سیمای جمهوری اسلامی ایران. فکر کردم دارم اشتباه می کنم ولی وقتی اسم کمال تبریزی را به عنوان کارگردان روی صفحه دیدم مطمئن شدم که شبکه ی 3 ایران است.
آیا چه اتفاق؟! یعنی ممکن است بزرگ داشتی برای زنده یاد شاملو باشد؟ دولت احمدی نژاد و این کار ها؟
بدون اینکه لباس هایم را عوض کنم میخکوب نشستم جلوی تلویزیون و تا انتهای برنامه را دیدم. برنامه ای با نام "رنگ آسمان" مستندی درباره حج واعمال آن. هیچ تمایلی به دیدن این چیزها نداشتم و ندارم اما منتظر ماندم تا تیتراژ پایانی برسد.
تیتراژ پایانی رسید و هیچ نام و نشانی از احمد شاملو نبود.
آقای تبریزی، من شما و کارهایتان را از دیرباز می شناسم. از آن ها متاثر شده بودم. در ذهن من بسیار قابل احترام بودید. من تصور می کردم شما شخصیتی عرفانی داشته باشید. می پنداشتم آن افتضاح تحریف زندگی نامه ی شهریار را تنها قلبا و احساسا انجام داده اید. اما در این لحظه شما برای من از یک دله دزد خیابانی هم پست ترید.
چه فرق می کرد؟ اگر شبانه وارد خانه ی آیدا می شدید و چندی دست نوشته های بامداد را می دزدیدید حتی شرافتش بیشتر بود. امثال شما چون زالو بر پیکره ی غول های زیبای فرهنگ و ادب این مرز و بوم افتاده اید و خونشان را می مکید و آنچه پس می دهید چرک آبه ای تهوع آور است.
شما حتی به همان اصلوب های ارزش مند آیین خود هم بی اعتقادید - اگر آیینی داشته باشید - حلال و حرام را می گویم! شاید هم لقمه ی چربی بوده و بعدش توبه ای و آب کشی دهانی و ...
آقای کمال تبریزی! من به شما اتهام دزدی می زنم! دزدی از زبان و فرهنگ فارسی و نه تنها بامداد.
اما من خیالم سخت راحت است که از پوزه ی سگ دریا نجس نمی شود.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ajaaab!
hala az ina gozashte bebin karesh be koja reside mostanade haj misaze!

ناشناس گفت...

دزد باباته!