۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه

مرثیه ای برای یک سرباز

باری... گذشت....

دیدی چه زود؟
دیدی چه زود عمری به باد رفت؟
دیدی که از ثمر این زمان مرده ی ملعون
تنها اثر به تنت آوار تازیانه ماند؟
دیدی بیاد تو که آن همه اصلحه نوشتی
قطار قطار فشنگ به نقطه ای قشنگ کردی
دیدی بیاد تو هیچ کبوتری نخواند.
دیدی که سهم تو از این هجوم درد
هرست آوار دریغ بود.

 باری... گذشت...

دیدی چه دیر؟
دیدی چه دیر جای گلوله خوب می شود؟