خورجین خاطرات را تکاندم
تجربیات مخدوش را الک کردم
و هر چه ماند را
در دستار روز های نیامده نهادم
برای تو
برای آغاز نو
تا بیش از آنچه هستم، باشم.
افسوس
هرچه هست کم است
و دیر است
و دور.
تلاش
تقلا می شود،
امید
آرزو می گردد
و انتظار
بدل به خاطره
در خورجین کهنه ی زمان
مخدوش خاطرات می شود
در حسرت روزهای گذشته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر