۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

جواب جوانه ها

من هم می دانم
 گذار از این شب بلند
به عمر ما قد نمی دهد
من هم فهمیده ام
که هیچ رودخانه ای به دریا نمی رسد
یا در شوره زاری دور می میرد
یا در مردابی با انبوه اجساد اندوه
می دانم
تمامی راه ها، آه ها
همه به بن بست ختم می شوند
تمامی مسیر ها، سیر ها
همه از بن، بسته شده اند.
مدت هاست فهمیده ام
که پایان این زمستان
بهار نیست
هر چند تمام برف های کوچه آب شوند
و تمام پرستو ها کوچ کنند
و ما بر سر سفره هفت سین بنشینیم
با سین سلاح و سرمه و سر بر دار.
همه ی این ها را می دانم
ولی باید جواب جوانه هایی که دیریست بر شاخه انتظار می کشند را ...

هیچ نظری موجود نیست: